Existence
I’m doubtful between my existence or non-existence.
Sometimes I exist, because I can change currents
Sometimes I do not exist and currents pass on me, like a stone in the huge river way or a small rock at the seaside.
بودن
در بودن یا نبودنم تردید دارم.
گاه هستم؛ چون میتوانم جریانهای همیشگی را تغییر دهم.
گاه نیستم و جریانها بیاعتنا از من عبور میکنند؛ مثل یک سنگی در مسیر رودخانهای بزرگ یا صخره کوچکی کنار ساحل دریا.